بوی کتاب رو آخرین بار وقتی داشتم واسه کنکور میخوندم، هر روز حس میکردم. بر عکس خیلی ها چون کلا درس نمیخوندم و شب امتحانی بودم، وقتی واسه کنکور میخوندم از محتوای بعضی کتابا لذت میبردم. انقدری که شاید یادآوری اون دوره برام حس خوبی رو میاره. اما الان بعد از پنج سال دوباره کتاب پاستیل های بنفش رو بو کردم. همون بوی آشنای جذاب که مثل تخمه نمیتونی تا تموم نشه ولش کنی. خودم رو گول نمیرنم کتاب خیلی خوبه، مثل هر چیز خوبی که میتونه آرومت کنه یا خاطره خوبی برات رقم بزنه.

بازم یه کتاب خیلی زیبا خوندم امروز که به طرز خیلی عجیبی از چندین و چند داستان گرفته شده بود و خیلی خیلی قشنگ بود پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید و مثل من لذت ببرید.جمله ای این کتابو میشه نوشت،قاب کرد زد به دیوار انقدر که زیبا و پرمغز و معنا هستن.
برای مطالعه بیشتر درباره این کتاب.کلیک کنید
کیمیاگر
،پائولو کوئیلو
،کتاب
،عشق

بعد از تقزیبا سه روز کتاب رو در همین لحظه تموم کردم،حسی که نسبت به خوندن این کتاب دارم تو کلمات خلاصه نمیشه و مطمئنم همه ی کسانی که مثل من این کتاب رو خوندن همین حس رو دارن.فقط میتونم بگم تو کل داستان ارتباط عجیب و غریبی بین خودم و شخصیت های داستان برقرار کردم و میتونستم جای تک تک شخصیت های کتاب باشم.تصویری که از نیچه تو ذهنم ساختم فوق العادست و البته بیشتر از اون تصویر دکتر برویر،روانشناس مشهور قرن نوزده و هزاران هزار حسِ نابی که از این کتاب و بدون شک از نویسنده ی این کتاب،اروین یالوم به سمت من سرازیر شد.
امیدوارم همه ی ما یه روزی بتونیم مثل نیچه گریه کنیم...
برای مطالعه بیشتر درباره این اثر شاهکار.کلیک کنید
نیچه
،اروین یالوم
،وقتی نیچه گریست
،دکتر برویر

یه بخش خیلی کوچیک از یه کتابی که مثل اقیانوس وسیعه،تو ادامه مطلب گذاشتم با برداشت خودم و خلاصه ی خودم اما نمیشد کل کتاب رو خلاصه کرد.یه کتاب بسیار کاربردی که دوست دارین هر کلمش رو تو ذهنتون تا ابد داشته باشید و هر لحظه ازش استفاده کنید.وقتی فکر میکنم که قراره مطالب این کتاب از یادم بره حس بدی بهم میده.کاشکی میشد هیچ وقت این مطالب از ذهنم پاک نشه حتی یک کلمش.
خدایی بخونیدش ضرر نمیکنید به قول خود نویسنده، آلبرت الیس.
برای آشنا شدن با کتاب به ادامه مطلب برید.
آلبرت
،الیس
،زندگی عاقلانه
،درمان

از اونجایی که خیلی استادمون رو قبول دارم،کتاب هایی رو هم که معرفی میکنه دوست دارم و حتما میخونمشون.امروز یه کتاب دیگه معرفی کرد به نام دختر بابا از مورین مورداک،که یه کتاب روانشناسی هستش در رابطه با اینکه فرهنگ چه تاثیری در شکل گیری شخصیت افراد به خصوص دختران داره و اینکه آیا اصولا تفاوت خیلی زیادی بین دو جنس نر و ماده به اون شکل که در جامعه مطرحه وجود داره یا نه؟این کتابو بخونید حتما براتون مفید خواهد بود.
دختر بابا
،مورین مورداک
،کتاب
،پیشنهاد
سرِ کلاس اختصاصی مشاوره که میشینم انگار داره یه دنیا تجربه ای که دوستشون دارم از استاد های گرامی بهم منتقل میشه.بغلشون میکنم(تجربه ها رو) تا عمق وجودم حسشون میکنم،مثل آینه جلو چشمام ظاهر میشن،باور کنید از فیلم قشنگ تر میشه برام.همیشه حس میکنم وقتی استاد اسدی یا یوسفی نژاد که این ترم باهاش آشنا شدم،از تجربه هاشون صحبت میکنن بقیه بچه های کلاس یا خیلی تعجب میکنن یا اصلا براشون مهم نیست.اما من همه این تجربه هارو تو زندگیم دیدم یا حداقل فکر میکنم که دیدم،خیلی خوشحال میشم که ذهن مشاوره ای دارم چون قبلا این تجربه ها توجه منو جلب کرده یعنی قبل از اینکه وارد این رشته بشم به این نکات توجه کردم و خوشحالم که مسیر علمی درستی رو واسه آیندم انتخاب کردم.
نکته:امروز استاد کاربلدمون یه کتاب معرفی کرد که حتما بخونم و بخونیم،منم اینجا مینویسم اگه کسی دوست داشت بخونه.کتابِ زندگی عاقلانه از آلبرت الیس
مشاور
،آلبرت الیس
،زندگی عاقلانه
،دانشگاه

یادمه وقتی خواهرم داشت میخوندش یه لبخند بزرگی رو لباش میدیدم از اول تا آخر کتاب انگار که داره یه حس خوبی بهش منتقل میشه،اونموقع من در دوران جهالت بودم و هیچ کتابی نمیخوندم.اما امروز رفتم سراغش و شروع کردم به خوندنش و چه جایی بهتر از وسط کلاس حوصله سر بر دانشگاه واسه خوندن یه کتاب خوب.وقتی داشتم میخوندم یه لبخند بزرگ از اول تا آخر رو لبم بود و خوب یادمه دوستام همه داشتن بهم نگاه میکردن که بفهمن چرا حس خوبی دارم،بعد اینکه کتابو تموم کردم به بچه ها معرفیش کردم البته به یکیشون بیشتر(جواد) تا بخونن و مثل من حس خوبی پیدا کنن و الآن میفهمم چرا خواهرجان کتابدار اِنقدر بهش علاقه مند بود.
ممنونم ژنرال ویلیام که تجربیاتتون رو اینقدر زیبا به بشریت منتقل کردید،از حالا سعی خواهم کرد زنگ زندگی رو به صدا در نیارم و تسلیم نشم......
