یکشنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۳ ساعت 20:4 توسط حسین | 

یه روزی از محسن چاوشی میپرسم که چرا پشت پا زد به علاقه این همه دنبال کننده اش و هیچ وقت کنسرت نذاشت؟!

مثلا منی که هر روز با آهنگای چاوشی دارم زندگی میکنم آرزوم اینه که وسط کنسرتش آهنگاشو با تمام وجودم فریاد بزنم.

آهنگ جورچینش رو یه جور دیگه ای دوست دارم، از اول تا آخرش هرچی که باید رو برام یادآوری میکنه. امید، عشق، خاطره، آرامش، خدا و هر چیزی که یک انسان باید یادش بیاد هر روز.

شما هم گوش کنید❤️

برچسب ها :

جورچین

جمعه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۳ ساعت 21:29 توسط حسین | 

درست یادم نمیاد که این مرض پوچ شدن هر چیزی برام هر سال این موقع ها تکرار میشه یانه؟

کلا مغزم این روزا زیاد یاری نمیده. با زحمت زیاد نت های موسیقی رو سعی میکنم به ذهنم بسپارم تا حداقل موسیقی بتونه بشه رفیق تنهایی هام. اینکه گیتار بزنم و بخونم. فلک های بختیاری رو با گیتار زمزمه کنم قطعا میتونه واسه من سرگرمی زیبایی باشه. مسیر سختی داره یاد گرفتنش و البته پر هزینه اما با هر بدبختی که شده میخوام یاد بگیرم تا به یکی از دست نیافتنی ترین های زندگیم برسم.

با بالاتر رفتن سنم، ارتباط اجتماعیم داره کمتر و کمتر میشه. بعضی وقتا میتونم کنترلش کنم. یعنی مثلا یه روزایی با یکی دوتا از دوستام برم بیرون یه چیزی بخورم اما یه وقتایی مثل همین روزا حتی حوصله نفس کشیدن هم ندارم.

پ.ن : کاش حافظه ام مثل قبلنا قوی بود!

برچسب ها :

حافظه

پنجشنبه بیست و ششم مهر ۱۴۰۳ ساعت 18:20 توسط حسین | 

حال این روزام سردرد و سردرگمیه! به مامان میگم هیچی بهم خوش نمیگذره. احتمالا افسردگیه. دلم به کار کردن نمیره حتی چند روزه لپتاپو روشنم نکردم. خلاصه که حس و حال هیچی نیست حتی خوردن غذا. وقتایی که دلم فسنجون نمیخواد یعنی اوضاع روحی بدجوری خرابه.

پ.ن : راستی هنوز مهرماهه :|

برچسب ها :

سردرد

دوشنبه بیست و سوم مهر ۱۴۰۳ ساعت 11:45 توسط حسین | 

از آخرای شهریور تا حالا شده دست و پا شکسته ولی هر طور شده ورزش کردم. یک روز در میون با کسری ۲ ساعت پینگ پنگ تمرین میکنم و الان حس میکنم خیلی بهم نظم داده این ۲ ساعت های یک روز در میون. حفظ کردنش سخته اما جزو باید هاست.

به خاطر فسنجون ناهار خوشحالم. هیچی مثل فسنجون خوردن خوشحالم نمیکنه.

از کارهام به خاطر مدرسه عقب افتادم شدیدا و تو مدرسه هم تمام توانم رو میذارم که قابل تحمل بشه برام و همون خستم میکنه!

از خواننده های وبلاگم ممنونم به خاطر انگیزه دادن هاشون. اینجا امن ترین دفترچه یادداشت دنیاست.

برچسب ها :

اثر ورزش

یکشنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۳ ساعت 23:45 توسط حسین | 

الان دارم فکر میکنم وقتایی که توی بلاگفا نمینویسم، یعنی تو هوام! خیلی بیشتر از قبل. یعنی کنترل اوضاع دستم نیست.

وقتایی که نمینویسم انگار دارم با مغزم میجنگم. با مغزی که دیگه نمیدونم داره به چی فکر میکنه. به پایی که داره خود به خود تکون میخوره.

خودتو از خودت نجات بده! این اوضاع داغونت میکنه. کاش خیال راحت یه دکمه بود که میزدی روشن میشد.

برچسب ها :

دلهره

مشخصات
وبلاگ شخصی و روزانه نویسی
حسین ام و 26 سالمه.