ازم پرسیدن بزرگ ترین آرزوت چیه؟ خیلی بی درنگ گفتم سرسبزی طبیعت! بنظرم واسه آدمی که وارد بزرگسالی شده نهایت آرزو میتونه کودکی باشه چون بقیه خواسته ها همش موقتیه. کودکی من اما... زیباترین بخش هاش با طبیعت بوده. من هایدی زمانه خودم بودم نسبت به الان که دقیقا مثل mad max دنیای آخر الزمانیه. آخرین طبیعتایی که یادم میاد داشتم لذت میبردم ازش توی شهر خودمون ده سالی داره ازش میگذره. من قول مییدم اگه طبیعت مون درست بشه همه فکر وخیالم رو میذارم کنار و میرسم به طبیعت. غبطه میخورم به دوران خوشی که با طبیعت داشتم. همین الان که دارم مینویسم تمام خاطراتم با طبیعت از کودکی داره مرور میشه. با مامان ساعت 7 صبح میرفتیم سمت مهد کودک فرشتگان و تو راه از رو آب های یخ زده بارون دیشبش رد میشدیم صدای خرت خرت یخ ها دیوانم میکرد و مامان میگفت وقتی آب یخ میزنه حتما برف تو راهه. واقعا برف تو راه بود و نهایتا یک روز بعدش برف حسابی میبارید و کیفمون کوک میشد. اما الان...
طبیعت آرزوی منه.